بدون شک قصه ادم ها ; قصه ی باور هاست . این باور ها و عقاید ادم هاست که انها را در مسیری هدایت می کند . اما این هدایت تا کجا خواهد بود ؟ تا جایی که یک طرفه به قاضی برویم و راضی برگردیم ؟
گذشته انسان ها وقتی می تواند ارزشمند باشد که دارای مفهوم و هدفی باشد . پس ارزش و اعتبار گذشته ی هر فرد به درس هایی ست که گرفته . می گویند گذشته، چراغ راه آینده . آیا آینده ات روشن است ؟
کجای این جهان ایستاده ای ؟ به دنبال چه هستی ؟
انسان هایی به دنبال فضل و دانش اند .انسان های دیگر به دنبال مادیات . مفهوم آینده و گذشته از نگاه این ادم ها چیست ؟
من نه به دنبال مغلطه ام و نه بازی با زمان . معتقدم وقتی می پذیریم زندگی آدم ها در گرو باور های انها ست پس در ابتدای امر باید خانه باور های انسان ساخته شود . به نظرم خانه باور های انسان در مرحله نخست مغز اوست . چرا که اول بیاندیشد و سپس قلب اوست . یعنی باوری که شما با مغزت ،تحلیل کردی ;با قلبت پذیرفتی و به قطعیت برسی . قطعا شکستن چنین باوری به سختی اتفاق می افتد . در طول تاریخ هم ثابت شده . وقتی به یک سنگ ایمان داشته باشی برایت معجزه می کند . به چه چیزی ایمان داری ؟
اینجاست که پای "من و او " یعنی خودآگاه و ناخودآگاه به میان می آید . برای شناختن خودآگاه و ناخودآگاه باید به تمام وجوه جسمی و روحی انسان پی برد . چه به صورت شخصی و چه به صورت کلی یعنی هم دریافت جز نسبت به کل و هم دریافت کل نسبت به جز . بعنی شناخت نسبت به خود . انچه در وجود هر انسانی ست .
خودت را که شناختی ;به تمام توانایی خود ایمان می آوری و کمال شگفتی می بینی . وجود انسان پر از معجزه است . بنابراین اولین قدم در ایجاد باورها خودشناسی ست و دومین قدم رسیدن به باور و ایمان به توانایی خود است . اگر خودت را شناختی و به خودت را باور کردی ، قطعا تو یک ابر انسانی . یک انسانی که توانایی انجام خیلی از کارها را دارد .
حافظ میگه
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد .
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک .
قطعا چنین انسانی به زیر یوغ ظلم و زور و ستم نخواهد بود . چون خود را باور دارد .
انوقت می بینی که هزار انرژی منفی که با هر تعریفی به سمتت می فرستند مثال قطره ای در دریا می شود . محو است . دیده نمی شود . چرا که اولا تو به خودت باور داری و ثانیا اگر ذره در اثر شناخت خود به شناخت خدای خود پی برده باشی می بینی تکیه گاه محکمی ست که می توانی با خیال راحت به آن تکیه کنی . پس تو دیگر یک انسان ناتوان نخواهی بود . تو دیگر یک انسان آسیب پذیر نخواهی بود .
ان وقت هر قدمی که بر می داری به استواری کوه و به محکمی باوری ست که ساختی .
دیگر ترس مفهوم خود را از دست می دهد . نه به این معنا که بی پروا باشی . نه .
به این معنا که به سبب شناخت به آگاهی می رسی .
اگاهی معنای گسترده ای دارد و مفاهیم متعددی را به خود اختصاص می دهد .
اگاهی می تواند تصمیم با درایت و منطقی و منطبق بر عقل باشد . چقدر خود را انسان عاقلی می دانی ؟؟
می خواهم بگویم انسان امروز بنده و برده ی باور های خود است . می خواهم بگویم در این جهانی که به گردن هر کدام از با ما طنابی با مفهوم اسارت اویخته شده انقدر ها هم غیر قابل درک و پیچیده نیست ;حداقل بدانیم و اگاه باشیم که اسیر چه چیزی هستیم ;وقتی عواقب تصمیمات امروز را و درست و غلط تصمیمات امروز را در آینده پس می دهیم .
شاید از صحبت های هر کسی برداشت خود را داشته باشد . لطفا برداشت های خود را با من قسمت کنید