هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

برده ی باورها

Saturday, 10 Mehr 1400، 03:13 AM

بدون شک قصه ادم ها ; قصه ی باور هاست . این باور ها و عقاید ادم هاست که انها را در مسیری هدایت می کند . اما این هدایت تا کجا خواهد بود ؟ تا جایی که یک طرفه به قاضی برویم و راضی برگردیم ؟ 

گذشته انسان ها وقتی می تواند ارزشمند باشد که دارای مفهوم و هدفی باشد . پس ارزش و اعتبار گذشته ی هر فرد به درس هایی ست که گرفته . می گویند گذشته،  چراغ راه آینده . آیا آینده ات روشن است ؟ 

کجای این جهان ایستاده ای ؟ به دنبال چه هستی ؟ 

انسان هایی  به دنبال فضل و دانش اند  .انسان های  دیگر به دنبال مادیات . مفهوم آینده و گذشته از نگاه این ادم ها چیست ؟ 

من نه به دنبال مغلطه ام و نه بازی با زمان . معتقدم وقتی می پذیریم زندگی آدم ها در گرو باور های انها ست پس در ابتدای امر باید خانه باور های انسان ساخته شود . به نظرم خانه باور های انسان در مرحله نخست مغز اوست  . چرا که اول بیاندیشد و سپس قلب اوست . یعنی باوری که شما با مغزت ،تحلیل کردی ;با قلبت پذیرفتی و  به قطعیت برسی . قطعا شکستن چنین باوری به سختی اتفاق می افتد . در طول تاریخ هم ثابت شده . وقتی به یک سنگ ایمان داشته باشی برایت معجزه می کند . به چه چیزی ایمان داری ؟ 

اینجاست که پای "من و او " یعنی خودآگاه و ناخودآگاه به میان می آید . برای شناختن خودآگاه و ناخودآگاه  باید به تمام وجوه جسمی و روحی انسان پی برد . چه به صورت شخصی و چه به صورت کلی  یعنی هم دریافت جز نسبت به کل و هم دریافت کل نسبت به جز . بعنی شناخت نسبت به خود . انچه در وجود هر انسانی ست   . 

خودت را که شناختی ;به تمام توانایی خود ایمان می آوری و کمال شگفتی می بینی . وجود انسان پر از معجزه است . بنابراین اولین قدم در ایجاد باورها خودشناسی ست و دومین قدم رسیدن به باور و ایمان به توانایی خود است . اگر خودت را شناختی و به خودت را باور کردی ، قطعا   تو یک ابر انسانی .  یک انسانی که توانایی انجام خیلی از کارها را دارد . 

حافظ میگه 

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد . 

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک . 

 

قطعا چنین انسانی به زیر یوغ ظلم و زور و ستم نخواهد بود . چون خود را باور دارد . 

انوقت می بینی که هزار انرژی منفی که با هر تعریفی به سمتت می فرستند مثال قطره ای در دریا می شود . محو است . دیده نمی شود . چرا که اولا تو به خودت باور داری و ثانیا اگر ذره در اثر شناخت خود به شناخت خدای خود پی برده باشی می بینی تکیه گاه محکمی ست که می توانی با خیال راحت به  آن تکیه کنی . پس تو دیگر یک انسان ناتوان نخواهی بود . تو دیگر یک انسان آسیب پذیر نخواهی بود . 

 

ان وقت هر قدمی که بر می داری به استواری  کوه  و به محکمی باوری ست که ساختی . 

دیگر ترس مفهوم خود را از دست می دهد . نه به این معنا که بی پروا باشی  . نه . 

به این معنا که به سبب شناخت به آگاهی می رسی . 

اگاهی معنای گسترده ای دارد و مفاهیم متعددی را به خود اختصاص می دهد . 

اگاهی می تواند تصمیم با درایت و منطقی و منطبق بر عقل باشد . چقدر خود را انسان عاقلی می دانی ؟؟ 

می خواهم بگویم انسان امروز بنده و برده ی باور های خود است . می خواهم بگویم در این جهانی که به گردن هر کدام از با  ما طنابی با مفهوم اسارت اویخته شده  انقدر ها هم غیر قابل درک و پیچیده نیست  ;حداقل بدانیم و اگاه باشیم که اسیر چه چیزی هستیم ;وقتی عواقب تصمیمات امروز را  و درست و غلط تصمیمات امروز را در آینده پس می دهیم . 

شاید از صحبت های هر کسی برداشت خود را داشته باشد . لطفا برداشت های خود را با من قسمت کنید  

موافقین ۱ مخالفین ۰ 00/07/10
واژه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی