هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

۲۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

شب ها که سکوتست و سکوتست و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی

آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شبها که سکوتست و سکوتست و سیاهی

امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی

وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی

فریدون مشیری 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 Esfand 97 ، 16:40
واژه

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم

چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد

تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم


# سعدی 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 Esfand 97 ، 10:36
واژه

آن 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 Esfand 97 ، 23:33
واژه

به قول حضرت حافظ 


دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد

ز هر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیرد

خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو

که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی‌گیرد

بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین

که فکری در درون ما از این بهتر نمی‌گیرد

صراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی‌گیرد


همین چند بیت این غزل حال عجیب خیلی از ما آدم ها  ست. .  


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 Esfand 97 ، 10:06
واژه

خاطراتت همیشه در دلم زنده است.  هر سال این موقع با حرفها و با کارات یادآوری می کردی که فردا تولدته.  

عزیزترینم  تولدت مبارک . هزار بار تولدت مبارک.  هزار بار....


هر وقت از همه دنیا نا امید میشم، یا وقتی از زندگی سیر میشم میآی به خوابم و دلداری می دی.  اینقدر دستم ازت کوتاه شده که دیگه نمی تونم تو رو داشته باشم.  

اینقدر ازم فاصله داری که فقط می تونم توی خواب پیدات کنم.  دلم می خواست امروز داد بزنم ،فریاد بزنم.  سنگ روی قبر را بردارم و بغلت کنم.  دلم می خواست یک بار دیگه صدام کنی. فقط یک بار دیگه.  

به محض اینکه اومدم بالای سرت وجودت را حس کردم.  پاک و نقره ای بودی.  می درخشی.  چشمام را بستم و نفس کشیدمت.  

قلبم داره می سوزه.  قفسه سینه ام سنگین میشه وقتی می دونم هر کاری کنم ،دیگه تو رو ندارم.  بیشتر از همیشه بهت احتیاج داشتم.  احتیاج داشتم که باشی، که نفس بکشی.  با من حرف بزنی.  

دیشب تو خواب بهم می گفتی از اینکه غصه می خورم ناراحتی.  با غصه های من غصه می خوری.  با گریه های من گریه می کنی، مثل همون موقع که روی زمین بودی دست خودم نیست.  تو آسمونی  شدی، من اینجا روی زمین  جا موندم.  

 مثل همیشه برات تسبیح می زنم.  فاتحه می خونم،  خیرات می دم . اما دلم سبک نمیشه.  

هیچ وقت آخرین باری که بغلت کردم را فراموش نمی کنم . همه تو رو با خنده های،قشنگت به یاد  میارن و من تو رو با تمام لحظات خوبی که کنارت داشتم به یاد میارم.  

اینقدر خای خالیت  بزرگه که با هیچ چیز و هیچ کسی پر نمی شه.  

دلم برای بغل کردنت تنگ شده. . برای اینکه سرتو روی پام بذاری و موهاتو نوازش کنم.  چشماتو ببندی و بگی دستات آرامش میده. 

دنیا بدون نو، اون دنیایی که باید باشه نیست.  

حالم خیلی بده.  

تو یک نفر نبودی، درد نبودن کدوم تحمل کنم.  

برات دعا می خونم.  


برادرم مسعود

۱ نظر 17 Esfand 97 ، 20:12

"من یک زنم و به زن بودنم افتخار می کنم.  " 

شاید این جملات را در دنیای امروزه،  زیاد شنیده باشید.  به لحاظ دستوری جملات ساده ای هستند  اما نمایانگر یک مکتب یا دیدگاه و یا جنبشی خاص در تمام جوامع بشری شده اند.  

  درواقع دیدگاه پسامدرن، با جنبش زنان آغاز و به صورت  همه گیر در جوامع مختلف نمودار شد.  دیدگاهی که کمربندی انتزاعی را بین قشر زن و مرد در جامعه اعمال می کند.  نتیجه آن، با قدری جانب داری ، به سالارگری قشری خاص منجر میشود. 

 به اعتقاد من هر دو دیدگاه  یا سالارگری می تواند مخرب باشد،  چرا که در این دیدگاه متعصبانه با فشار یک  قشر بر قشر دیگر، صورت کلی، یک جامعه را از اعتدال خارج می کند.  این مسئله یعنی ارزش و اعتبار اجتماعی قشری را بر قشر دیگر جامعه ارجحیت دادن.  نتیجه این ارجحیت، بدون شک، سَرخوردگی قشری از جامعه است.  

زنان و کودکان قشر آسیب پذیر جامعه هستند.  شاید بخشی از این. آسیب پذیری را مدیون طبیعت هستند.  اگر طبیعت قدرت باروری را به زن. ( ماده)  داد، در مقابل آن، همراهی این باروری را در اختیار  مرد (نر)  قرار داد.  یعنی طبیعت هم با توجه به قوانین ثابت و نوشته نشده خود، به دنبال رسیدن به تعادل، بین این دو قشر می باشد.

  اگر بپذیریم که انسانها، اولین قوانین زندگی اجتماعی خود را مدیون طبیعت هستند. پس باید بپذیریم که با پیروی از همین قوانین به سمت برابری این دو قشر پیش برویم.  یعنی تعادل اجتماعی را به زندگی بشری بازگردانیم.  


جامعه در اصطلاح محصول گرد آمدن انسان‌ها و کنش‌های متقابل میان آنان است که باهم زندگی می‌کنند و در رسیدن به هدف معینی با یکدیگر همکاری دارند. به‌علاوه معیارها و مقرراتی ساده یا پیچیده بر روابط عادی آن‌ها حاکم است و نهادها و سازمان‌هایی، تداوم و پایداری اجتماع آنان را تامین می‌کند.

انسان ذاتاً موجودات اجتماع هستند و تمایل دارند که به صورت جمعی زندگی کنند.  در این بین، غریزه جنسی انسان تنها عامل غالبی است که افراد بشر را به گرد هم آمدن و تشکیل زندگی اجتماعی سوق می‌دهد.

شاید به همین دلیل است که زنان و کودکان قشر آسیب پذیر اند.  

اولین عامل تخریب یک جامعه، شاید تخریب فلسفه سکسوالیته بین انسانها ها، در برخی جوامع خاص بود.  .  حتی در این دیدگاه نیز، زنان آسیب پذیر ترند.  معتقدم هرچیزی که از اعتدال خود خارج شود به مراتب مخرب تر خواهد بود . 

هدف از نوشتن این جستار،اجتماعی را  به حساب ایدئالیسم بودن یک زن و آرمان های او برای رسیدن به یک برابری های اجتماعی بدانید  .  

 "آرزو که بر جوانان عیب نیست " 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 Esfand 97 ، 17:29
واژه
حتماً جمله ی " امشب شب آرزوها هاست " را شنیده آید.   قطعاً می دانید که در. این شب اکثر مردم به وسطه بیان آرزوی خویش به واسطه دعا کردن، امید به رسیدن آرزو های خود را دارند.  
ما هم از صمیم قلب دعا می کنیم هر کسی به هر آرزویی که دارد ،برسد . 
اما فلسفه این شب به اعتقاد من قدری فرا تر است.  

همه ما با امواج مثبت دعا و دعا کردن آشنا هستیم.  این امواج مثبت را هر فردی که در دل ارزویی دارد، تجربه کرده است.  خصوصاً اگر حاجت آنچه در دل دارد را گرفته باشد .  
حال تصور کنید مجموعه ای از انسان ها در یک شب به صورت ناخودآگاه این امواج مثبت را از خود ساطع می کنند.  به سادگی می توان فهمید که نتیجه جریانی انرژی بخش از مجموعه انسان است. 
بنابراین دو مورد به صورت همزمان در حال وقوع است، یک، اجابت دعا، 
دو انرژی حاصل از دعا کردن 
اگر با این دیدگاه بیاندیشید می،بینید که حتماً آرزوی شما برآورده خواهد شد . قدرت باور ها را دست کم نگیرید . 
انسانها با باور های خود زندگی میکنند. 
به انسان یک انسان آرمانگرا و ایدئالیسم آرزو می کنم که بتوانیم با تکیه بر علم و تحقیق تمام باورهای غلط را کنار بگذاریم و باورهای درست را جایگزین آنها کنیم.  
قطعاً بزرگترین درد مشترک بشر،عشق است، با تکیه بر عشق دنیای قشنگ تری را می سازیم.  انسان ها اگر، یکدیگر را دوست داشته باشند هیچگاه حسادت نمی کنند.  دشمنی نمی کنند و از،زندگی یکدیگر ویرانه نمی سازند . 
همه این ها برای مبنای باور های درست اتفاق می افتد.  برای درست و غلط باورهای خود وقت بگذاریم.  

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 Esfand 97 ، 10:26
واژه

امروز روز درختکاری ست. 

تا می  توانید درخت بکارید. هی درخت بکارید  . 

......

به هر حال 

روز درختکاری مبارک 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 Esfand 97 ، 13:07
واژه

آفت به ریشه زد 

وَ من گریستم 

باران چشم هایم 

به خاک بی وجود 

صیقل داد 

تندیسی شد از 

من، آفت و عشق 




#واژه 

#مریم_راد_واژه 

#آفت 

#شعر_سپید 

@ashenayeeshgh

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 Esfand 97 ، 23:32
واژه

چقدر خوبه آدم چند تا دوست خوب داشته باشه بتونه باهاشون حرف بزنه.


 گاهی اوقات حصارها ی تنهایی را باید شکست . با کسی که بتوان به همه وجودش اعتماد کرد.  به رفتار و گفتار و کردارش،بتوان اعتماد کرد .  . 

حصارهای تنهایی را باید با کسی شکست که وقتی دستش به سمتت دراز می شود، بشود به بودنش تا به ابد اطمینان داشت.  دستش را گرفت و تا افق ها پرواز کرد.  

کسی،که بال پروازت بشود نه عامل شکستن بالا هایت. 

کسی که دوست و یار و غمخوارت باشد ،نه اینکه دشمنی در لباس دوست باشد   

کسی باشد که بیاید و مهمان دلت بشود وهرگز  نرود.  انقدر که روز و شبت با او جان بگیرد.  کسی باشد که لحظه هایت  را رنگین کند، نه اینکه رنگ زندگی ات را بگیرد.  

کسی باشد که حس بودن را، عاشقی را ،لبخند زدن را هدیه دهد و به همان اندازه هدیه بگیرد.  نه  اینکه همه ی هست و نیستت  را بگیرد و رفیق نمیه راه بشود. به جای عشق، کینه و نفرت هدیه دهد.  

کسی که هنرپیشه ی زندگی نباشد .خودِ خودش باشد.  عاشق باشد نه فارغ.  

کسی که حرفش حرف باشد، آنقدر که بشود به تک تک حرف های قسم خورد. 

کسی که نگاهش عشق باشد، رفتارش، عملکردش و گفتارش عشق باشد . و به همان اندازه عشق بگیرد . 

بعضی آدم ها نوشدارو هستند و بعضی دیگر سمی کشنده.  نوشداروی زندگی یکدیگر بشویم نه سم کشنده.  



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 13 Esfand 97 ، 22:33
واژه