با عشق زندگی باید کرد.
چقدر خوبه آدم چند تا دوست خوب داشته باشه بتونه باهاشون حرف بزنه.
گاهی اوقات حصارها ی تنهایی را باید شکست . با کسی که بتوان به همه وجودش اعتماد کرد. به رفتار و گفتار و کردارش،بتوان اعتماد کرد . .
حصارهای تنهایی را باید با کسی شکست که وقتی دستش به سمتت دراز می شود، بشود به بودنش تا به ابد اطمینان داشت. دستش را گرفت و تا افق ها پرواز کرد.
کسی،که بال پروازت بشود نه عامل شکستن بالا هایت.
کسی که دوست و یار و غمخوارت باشد ،نه اینکه دشمنی در لباس دوست باشد
کسی باشد که بیاید و مهمان دلت بشود وهرگز نرود. انقدر که روز و شبت با او جان بگیرد. کسی باشد که لحظه هایت را رنگین کند، نه اینکه رنگ زندگی ات را بگیرد.
کسی باشد که حس بودن را، عاشقی را ،لبخند زدن را هدیه دهد و به همان اندازه هدیه بگیرد. نه اینکه همه ی هست و نیستت را بگیرد و رفیق نمیه راه بشود. به جای عشق، کینه و نفرت هدیه دهد.
کسی که هنرپیشه ی زندگی نباشد .خودِ خودش باشد. عاشق باشد نه فارغ.
کسی که حرفش حرف باشد، آنقدر که بشود به تک تک حرف های قسم خورد.
کسی که نگاهش عشق باشد، رفتارش، عملکردش و گفتارش عشق باشد . و به همان اندازه عشق بگیرد .
بعضی آدم ها نوشدارو هستند و بعضی دیگر سمی کشنده. نوشداروی زندگی یکدیگر بشویم نه سم کشنده.