نیمه ی دیگرم
گاهی دلم برای نمیه دیگرم تنگ می شود . انگار منه دیگری دور افتاده از من است . پیرامون خود گشتم و گشتم و در رویاها یافتمش . در خیال گشتم و در خواب یافتمش . مثال دیوانه سرگشته در عمق خواب و رویا و خیال های خام هر لحظه د.ر تکاپو .
در درون شکستم اما دریافتم که رویای بازیگوشی مدام در فکر بازی تازه ،سر و گوش می جنباند هر ثانیه رنگ عوض می کند و من چه صبورانه او را می نگرم .
گاهی مثل ابر بهار می گریاندم و گاهی از ته دل می خنداندم . در یک بوم و دو هوا سیاحت می کند و من فقط نظاره گرم .
دوران ثانیه ها خسته ام می کند . لحظات می رنجاندم که این عمر به سرعت باد می دود .
من اما گاهی تند و گاهی خسته وسط میدانم . گاهی غرق در وعده های شیرین و گاهی مثال فرهاد ،کوه می کنم بلکه تندیسی تازه از عشق جان بگیرد .
خلاف جهت هم می رانند ، واقعیت و حقیقت، وقتی مکان کنکاش فقط رویایی دست نیافتنی باشد مثال دو ماهی که خلاف جهت هم شنا می کنند . مثل دو خط موازی کنار هم اما دور از هم و دست نیافتنی .