عشق ، حال و آینده
نشستم کنار غباری
که از گور من نیست
و خاکی که خاک تنم نیست.
هزار وصله دیدی به روی تنم
یکی وصله از جنس من نیست
آهای ای زمین
، آسمان،
محو دردم
اگر ساکتُ رو به مرگم
اگر رو به محراب
کز کرده ام
بگو قبله گاهم کجا رفت
مگر من چه کردم
چرا رفت
اگر دردم ای عشق،
جان می دهم
این منُ این توُ خون من
بگیر و ببر گور من
#واژه
#مریم_راد"واژه "
#شعر_آزاد
پ.ن .
هنوز هم مثل سالیان پیش مثل وقتی که خود را شناختم یا به ماهیت وجودی خود پی بردم ، معتقدم حکایت عشق حکایت از جان گذشتن است . هر کسی توان درک عشق را ندارد . کسی می تواند عاشق باشد که عشق را لمس کرده باشد . درک و دریافت کرده باشد . عشق قصه حال و گذشته و آینده نیست . قصه ی احساس است . عشق اگر عشق باشد تاریخ مصرف ندارد . چرا که تا ابدیت پابرجاست و جاودانه می ماند .
ضرب المثلی هست که میگه :
کار هر بز نیست خرمن کوفتن
گاو نر می خواهد مرد کهن
بهمن همیشه یاد آور عشق بوده و هست . هم عشق ایرانی و هم عشق جهانی .
عاشق باشید و به عشق نفس بکشید .