هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

لکه ها را پاک باید کرد

Friday, 5 Shahrivar 1400، 10:58 AM

دستایوفسکی میگه 

آنچه در درون آدم ها می ماند بی نهایت بیشتر از آن چیزی ست که در قالب کلمات بیرون می آید . 

 

شاید درون آدم ها دنیای پهناوری از حرف ها و تجربه های ناگفته است . هر چه این تجربه بیشتر سکوت هم عمیق تر . گاهی اوقات زبان قاصر است از گفتن . نه اینکه حرف ها نگفتنی باشد . نه .! یا مجال گفتن نباشد . نه . ! 

شاید گفتن حرف هایی که راه به جایی نمی برند ، گفتن ندارد. یعنی خسته از گفتنیم . 

استاد منزوی میگه :

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم 

نه طاقت خاموشی  نه میل سخن داریم . 

 

در دنیایی تصنعی دست و پا می زنیم . تصنعی عشق می ورزیم ، قربان صدقه می رویم .شاید از بطن مادر مرده به دنیا می آییم و مرده هم نفس می کشیم . زندگی را باید بین زنده ها جستجو کرد . ما فقط به جرم زندگی،  مردگی می کنیم . باور کنید مردگان خوبی هستیم .  مرده ای که عاشق شدن بلد نیست . مرده ای که تاب شنیدن ندارد . مرده ای که قادر به پذیرش تغییر نیست . مرده ای که پر از تعفن افکار دیگران است . و ......

کجای این جهان دست و پا می زنیم ؟ 

تلنگر به چه چیزی باید بزنیم ؟ 

دنبال چه می گردیم ؟

چه می خواهیم  ؟ از خود و این جهان چه می خواهیم ؟

قرار است به کجا و چه چیزی برسیم ؟

 

 

_در جایی پر از دروغ و دغل دست و پا می زنیم که بگوییم هستیم . با امید از خواب بیدار می شویم اما کدام بیداری؟جایی بد تر از جهان سوم جای منو و تو شده . 

_ هر روز تلنگر به افکاری می زنیم که خود سبب شکل گیری آنها شده ایم . با این اوصاف غلط کدام و درست کدام است ؟

_ به دنبال خودی می گردیم که با حماقت ویرانه کرده ایم و در کمال جسارت می گوییم : ما خراب کردیم تو درست کن . ما بدی کردیم اما تو بد نباش . آدم قوی خودش را می سازد . و یک مشت مزخرفات بی پایه و اساس دیگر . همه حرف ها را می زنیم که حقیقت را پنهان کنیم که کسی نفهمد بد بودن ما از نا آگاهی ماست . چون توان پذیرش نداریم . 

_ می خواهیم بدون تلاش ، بدون کوشش راه صد سال رویم از این جهت تاب و توان پذیرش موفقیت ها و خوشبختی های دیگران را نداریم . از این جهت دیگران همیشه در نگاه ما آدم های منفوری هستند . برای همین پتک را بر می داریم و محکم تر از قبل به زندگی آنها می کوبیم . چون پر از ضعفیم . پر از ناکامی . 

_ تلاش می کنیم ، سماجت می کنیم تا دیگران را به قدر خود پوچ و بی ارزش کنیم چون معنای واقعی زندگی را دریافت نکردیم . کسی نبود آموزش دهد . یا اگر بود؛ او هم پر از چرک و سیاهی بود. یعنی غلط در غلط . 

 

حالا متوقع از خود و جهان خودیم . به همه کس و همه چیز طلبکارانه نگاه می کنیم . معتقدیم آنها که در زندگی از راه درست  رشد کردند، حتما حق ما را خورده اند و حالا باید پس بدهند . از همه بدتر خود را عقل کل می دانیم .  بدون آگاهی ، تجویز هم می کنیم . راهکار هم می دهیم . و اگر از همه این راهکار ها ناکارم شویم دست به مظلوم نمایی می زنیم و پشت دیوار بلند انکار پنهان می شویم . 

 

باور کنید اگر کسی در ارتباط با این قبیل رفتار ها سکوت کرد ،  خدای نکرده ، نفهم نیست . بی شعور نیست . بلکه یک انسان آگاه است . اما انسان آگاه هم باید بداند تا کجا سکوت کند ... سکوت بیش از اندازه در طرف مقابل ایجاد توهم می کند . او را به این باور می رساند که درست عمل کرده .

 

گاهی اوقات سکوت بی موقع ، بیش از صدای بلند آدمی که تحت فشار است ، تخریب می کند . تخریبچی نامساعد  و نادرست نباشیم . 

 

آدم نامساعد زندگی خود و دیگران نباشیم . 

 

 

 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 00/06/05
واژه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی