هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

ترنم عشق

Thursday, 26 Tir 1399، 10:17 PM

از تو چه پنهان ،گاهی دلم برای ان گل دور از باغ می سوزد . دلم می سوزد چون دست های باغبان هم با او نامهربانی می کند . گلی که باغبان او را نخواهد ،نمی شکفد . پژمرده می شود و  پژمردن صفتی  می شود برای او که دستهایش به دور از عشق باغبان ،خالی ست . نه لبخندی می ماند و نه آرزویی. 

وقتی دو گل کنار هم نفس می کشند ،پروانه عشق می پراکند و  شور و شوق کنجشک های باغ،  موسیقی این عشق می شود . با یک گل،  باغ که معنا ندارد . عشق بی خاصیت  می شود و لبخند می میرد . 

دلم لبخند گلها را می خواهد . دلم شادی دشت .دلم سرسبزی کوه را می خواهد . دلم می خواهد به جایی سفر کنم که عشق فرمانروایی می کند . دلم می خواهد در هوایی نفس بکشم که مهربانی نفس می کشد . 

از تو چه پنهان دلم دست هایی می خواهد که قلاب شدن میان دست هایم را بلد باشد نه اینکه من بگویم یا دیگری بگوید،خودش بلد باشد  . دلم لبخندی از سر مهر می خواهد .  دلم می خواهد کسی بیاید و همه ی هست و نیستم بشود . نه آنقدر غرق منطق حساب و کتاب باشد و نه انقدر بی تفاوت ،که به شعورش شک کنم . دلم صداقت می خواهد . عشق می خواهد و مهربانی . دلم پاکی دست های قبل از نماز ،دلم تیمم نگاه به عشق" اول صبح" می خواهد. دلم آرزوهای دونفره ،دلم خیس شدن در دریای عشق می خواهد . 

موافقین ۱ مخالفین ۰ 99/04/26
واژه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی