هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

چه دردی چه درمانی ؟

Sunday, 24 Mordad 1400، 01:50 PM

یک جان ، نه صد هزار جان داده ایم و هنوز داغدار جان دیگری هستیم . نه ترازویی ؛ نه مقیاسی . این درد به پیمانه نیست . بدون واخواهی امروز تو ؛ فردا من و یا بالعکس. 

یک سو بی عدالتی؛ یک سو حماقت در جهانی پز از نابرابری که حاصل عمر کوتاه من و توست . این جان من و توست که وسط میدان ، بی ارزش ،مثل پر کاه افتاده است . قدر این جان را می دانی ؟

یک ثانیه روان یکدیگر را نشانه می رویم و ثانیه ای بعد مثل شمع پای سنگ قبر یکدیگر می سوزیم . هوار می زنیم . حواست هست ؛ مثل طبل پر سروصدا شده ایم اما تو خالی ؟ فقط مشتی کلمات را هوار می زنیم . بی نتیجه ؛ بی ثمر ، خالی تر از خالی . 

دیگر چه دمی چه باز دمی ؟. جایی برای نفس کشیدن نیست . آسمان همه جا تیره و تار است . داغ تو، آتش جان من می شود و هر دو مثل شمع آب می شویم . که چه؟ مثلا بگوییم " ما درد مشترک ایم"؟

اصلا چه دردی و چه درمانی !وقتی نه  ؛ منطقی هست که توجیه کند و نه؛  زوری که متقاعد کند ؟

در گوشه ی دیگری جاهلیت دوباره نشو و نما می کند پر رنگ تر و بارز تراز قبل . خانه به خانه ، کوچه به کوچه ، زنان و دختران را به یغما می برند و کسی نیست که بگوید : آهای آدم ! بهشت اجباری جای من و تو نیست . 

چشم دوخته ایم به رنگ و لعاب سیاه این جهان ، بلکه فرجی شود.غافل ازاینکه عامل  تمام این سیاهی ها و پلیدی ها شده ایم . تو بگو! دیگر چه دردی ؛ چه درمانی؟

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 00/05/24
واژه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی