هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

سلام . 

گفتی هر از گاهی جویای احوالت باشم . مگر می شود عشق به خواسته اش نرسد . سرک کشیدم و از پشت پنجره تو را دیدم ، سراسر لبخند بودی . از تو چه پنهان حال من بد نیست  و ملالی نیست جز دور بودن از چشم های مهربان تو . 

اینکه نفس می کشی به شوق زیستن  ،یعنی که من زنده ام . همین کافی ست .

هر گوشه ی این جهان ،طراوت و سرسبزی بهار را می بینم ، در خیالم به چشم های تو بوسه می زنم.  

دیگر عرضی نیست جز  اینکه ،صدای خنده های تو ،موسیقی لحظات من است  پس لطفا همیشه بخند که محتاج لبخند توام.  

"واژه" 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 Mordad 98 ، 11:48
واژه

وقتی با عطر نفس نفس های تو به هم آغوشی تنگ بلور و شراب می اندیشم به جام شرابی می رسم لبریز از عشق که درسودای مست شدن ثانیه ها را کلافه کرده . های های می شمارد تیک و تاک زمان را . 

گاهی تند و گاهی خسته اما عاشق و پیوسته . 

عشق میعادگاه دو عاشق است که در محراب در اوج قله های پاک به غسل تعمید می رسند . عشق مقدس است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 Mordad 98 ، 22:54
واژه

دوست نداشتم در این صفحه از دلتنگی بگم اما خب دلتنگی هم بخشی از زندگی ادما ست . خودم را مشغول کردم با پرتره یک زن که به دلتنگی هام فکر نکنم.  گاهی اوقات ادم به بن بست می رسه.  یه روزی یه درویشی بهم گفت اگه به بن بست رسیدی به خدا توکل کن . لطفش همیشه شامل حالت میشه.  منم توکل کردم . امیدوارم لطف خداوند شامل حالم بشه . 

با اینکه توکل کردم اما جلوی احساسم نمی تونم بگیرم . دلتنگی و هزار کوفت و مرض دیگه . دیدین وقتی از یه کاری منع میشین بی اختیار می رین سراغش . انگار تو این مواقع ادم دلش می خواد به خودش هم رودست بزنه . نمی دونم شاید این خاصیت ادماست که از هرچی منع میشن نشبت به اون ولع پیدا می کنند . حریص میشن . 

اما من خودمو کنترل می کنم . یاد گرفتم خودمو دوست داشته باشم.  بنابراین به خودم میگم : هی ! منه ادم حسابی! 

 چون دوست دارم میگم ...،  برای خودت ارزش قائل باش و به دیگران هم یاد بده که برات ارزش قائل باشن . و اگر اونا یاد نگرفتن ازشون عبور کن . اینقدر عبور کن که بدی هاشونو فراموش کنی . 

ادمی که بدای حرف خودش ارزش قائل نباشه برای تو اصلا نمی تونه ارزش قائل بشه . نمی تونه چون یاد نگرفته . پس عبور کن . انقدر عبور کن که همه رو فراموش کنی  و بتونی ادم های بهتری جایگزین کنی . 

ادم هایی که در کنارشون حس بهتری داشته باشی . خوشحال باشی . ادم هایی که برای ارزش های تو ارزش قائل باشن . برای احساست ارزش قائل باشن . برای وقتت و برای ارامشت ارزش قائل باشن . خودشونو دوست داشته باشن و تو هم به اندازه خودشون دوست داشته باشن.  به تو عشق بدن و تو هم به اونا عشق بدی . 

حالا یه نفس عمیق بکش و هرچی غصه تو دلت انبار شده بریز بیرون.  مثل رود جاری شو تا بتونی ادم های بهتری جایگزین کنی . 



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 02 Mordad 98 ، 20:35
واژه

خداراشکر می کنم که یک امتحان دیگر را به سلامتی پشت سر گذاشتم . انگار یک خطر از کنار گوشم گذشت.  خدایا شکرت که بهم یه ذره عقل دادی و یه مثقال هوش . 

دمت گرم خیلی باحالی که هوامو داری . 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 Mordad 98 ، 23:05
واژه
دلم برای کسی تنگ شده که نیست .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 Tir 98 ، 23:34
واژه

 . یک استکان عرق کاسنی

سعدی میگه : 

عمر گرانمایه در این صرف شد

تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا

ای شکم خیره به نانی بساز

تا نکنی پشت به خدمت دو تا


ماجرا از این قرار است که این شکم خیره هوس فلفل سبز دراز  به سر داشت و در حد ۴ تایی لمباند(فقط ۴ تای ناقابل) ، اما با لذت لمباند . فلفلها بسیار شیرین و آب دار بودند اما  از آنجایی که ذات خود را می شناختند ،احوالات درونی را در ناحیه حلق ، ملتهب ساختند . تند و تیز نبودند اما تا انتهای مسیر را گرم کردند . گویی هیزم می سوزد . (  وسط تابستان این طرف بخاری / اون طرف کولر )در این هنگام  در درون اندام های داخلی جنگ در گرفت . انگار دو قبیله با هم" پدر کشتگی " دارند.  دور لب قرمز شده گز گز می کند . نفس مثال کوره ی داغ ،به حلق که می رسد انگار دشمن پا را به روی خرخره گذاشته و فشار می دهد . این وسط قلب شل کن سفت کن در اورده  تکلیفش با خود روشن نیست . ( همیشه قافله ی لنگ است. )می زند و باز  میزند  کاهی کم می زند گاهی زیاد می زند . اما هنوز می زند . به معده که می رسیم از بس داغ کرده  اعصاب ضعیف است ،ناسزا بار می کند . در باقی ماجرا ،رویم سیاه ،گفتن ندارد.  حال اسفناکی ست. ( به زبان گیلکی ،بسوج واسوجی ست ) مغز فریاد می زند هیهات! تداخل دارویی شده.  گویی یک انقلاب درونی و بیرونی ست . یا کهیر می زند و یا نمی زند.  در برخی موارد مغز فقط یک فرمان می دهد . بس که لجباز است تک بعدی شده .(همیشه همینطور است . با منطق زور می گوید .) در این بین دست ها یاری می کنند .  یک استکان عرق کاسنی  از داخل قفسه آشپزخانه بیرون می آید و با یک لشکر می جنگد . اما انگار دل خوش کنکی بیش نیست . مغز همچنان بر سر مزخرفات خود پافشاری می کند .اما آن یک استکان عرق هم بسیار با درایت پیش می رود و به اعصاب معده و روده مسلط می شود و دما را پایین می اورد . کار به جایی می رسد که مغز فریاد می زند و معده و روده دهن کجی می کنند . همان یک استکان  عرق ،به داد قلب می رسد و فارغ از حواشی بی مورد ،ارامش می کند . آرام . آرامتر 

سعدی میگه 

دوست ان است که گیرد دست دوست 

در پریشان حالی و درماندگی 

اکنون کبک قلب هم خروس می خواند و هی می زند و هی می زند . نفس دشمن بند می اید و حلق را رها می کند . نفس از کوره در رفته ، رو سردی ست.  معز این شکم خیره را سرزنش می کند :  این بار با یک استکان عرق آبروی خود خریدی . دفعه ی بعد چطور می خری ؟ 

شکم ،نه خجالت می کشد و نه درس می گیرد اما حرمت نگه می دارد و سکوت می کند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 Tir 98 ، 15:59
واژه

یک بار غش می کنی، ضعف می کنی میری دکتر و دکتر جان آزمایشات را تجویز می کنه چه تجویز کردنی  !  

. اول دخیل می بندی بعد میری ازمایش بدی فشارتو میگیرن .حالا   تو این  هاگیر واگیر ،فشار رفته رو بیست، پایین نمیاد . نمی دونی چه گلی به سرت بگیری . می فهمی دخیل را یه جای اشتباه بستی .  به جایی می رسی که ترجیح میدی  شخصا ملک الموت  رو صدا  کنی   . قرار ملاقات میذاری .اگه وقتی داشته باشه یا نه نمی دونم . اما از اونجایی که مرام داره خودش نمیاد  ولی بالاخره دکتر ها بعد از دو سال می رسند  ،  با چَک و لقد ،فشار رو پایین میارن  ، حالا ازمایش رفت بالا . اونو دیگه به همین راحتی نمی تونن پایین بیارن . خلاصه اینو میارن پایین اون میره بالا . اونو میارن پایین این میره بالا . تو این بالا و پایینا یهو یه کی میاد میگه : آقا . آقا .سرشو می خارونه  و نگفته راهشو میشکه و میره . چند قدم میره . دوباره برمی گرده این طرف و اون طرف  نگاه می کنه میره. دوباره برمی گرده همینطور که داره باسن نامبارک بی صاحاب  رو می خارونه میگه : آقا آقا   فیش آندوسکونی ( آندوسکوپی)رو کجا بریزم ؟ 

بی اختیار دلت می خواد آدرس بدی، اما حیا اجازه نمی ده. 

چپ چپ  نگاه می کنی بازم اجازه نمی ده .( حیا رو میگم . اینروزا مردم ذهنشون خرابه ) .  دیگه بی خیال میشی. 


پ.ن: 

۱_ نکته اخلاقی /

    الف:       لطفا بهداشت را رعابت کنید . 

   ب:          مراقب زبان بدن باشید 

۲_ نکته غیر اخلاقی 

  الف :     از کشف زبان دری وری قرن ها گذشته

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 Tir 98 ، 10:48
واژه

نه سری هست و نه صدایی ! 

انگار در اینجا  خاک مرده پاشیدند . نه کسی می آید و نه کسی می رود . نکند سال ها از مراسم ترحیم من گذشته و من بی خبرم.  شاید اصلا زندگی نکرده ام . ریه هایم رنگ هوا را له خود دیده اند ؟ چشم هایم غیر از چهار دیواری تنهایی چیز دیگری دیده است؟ 

شاید من در اعماق زمینم در اوج آسمان به دنبال خود می گردم ؟ 




پ.ن: 

برم دکتر حالم خیلی بد شده . این وقت روز که زمان هذیان گفتن نیست . 

تب دارم.  چشمام سیاهی میره . نکنه باید دخیل ببندم ؟ اصلا به کجا دخیل ببندم ؟ این قصه ادامه داره.  


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 03 Tir 98 ، 19:25
واژه

تا حالا شده درگیر اشتباهات تایپی بشید و کار از کار گذشته باشه . و فقط یک لبخند از سر خجالت باقی بمونه.  

اومدم یک نصیحت دوستانه به همه شاعران محترم عرض کنم دیدم به جای همه نوشتم عمه . 

خلاصه اینکه به عمه شاعران محترم نصبحت کردم.  به هر  حال خانواده ها هم در پیشبرد اهداف نقش دارند .  

پ . ن : فکر کردی فقط خودت از این اشتباهات داری ؟؟؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 Khordad 98 ، 23:00
واژه

سلااااام سلااااام . 

دیدین بعضی ادم ها صبح و ظهر و شب غر می زنند . 

لطفا در این مواقع قهر نکنید . بی تفاوت نباشید . به جاش سوال کنید چرا داره یه بند غر می زنه ؟ شاید یه دردی داره که واقعا درد باشه . 

نسبت به هم بی توجه نباشید . 

تا بعد . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 Khordad 98 ، 09:09
واژه