حال و هوای جنگ 2
پیرو پست قبلی باید بگویم که اضطراب یک واکنش طبیعی ست در برابر تهدیدها ؛ استرس ها ی زندگی بوجود می آید . و اگر به صورت مدام ادامه داشته باشد به یک اختلال روانی تبدیل می شود که می تواند ناخوشایند باشد . آزار دهنده بشود . اضطزاب ها می توانند ایجاد حالت منفی در نگرش انسان باشند .
البته این اضطراب می تواند به آن نظریه بقا بازگردد . ناگفته نماند که نسل کنونی ناگزیر از این اضطراب ها ست وقتی زندگی فعلی چندان ثباتی برای ادامه ندارد و انسان امروز مجبور است در پی قضاوتهایی که در ذهن دارد مدام این نظزیه بقا یا بقا نسل را در ذهن مرور کند . بر میزان استرس ها و اضطرابهایش افزوده می شود .
آن حالت جنگ هم که گفتم می تواند چنین شرایطی را در ذهن ایجاد کند . سوالاتی مثل اینکه چه خواهد شد . زنده می مانم . سلامت می مانم . مرگ ؛ گرسنگی ؛ درد ؛ خشم و یا شاید سر خوردگی مواردی باشد که فکر کردن به آنها شرایط را سخت تر می کند .
در پست قبل از آغوش گرفتن پدر صحب کردم . جدای از واکنش یک والد به فرزندش ؛ جدای از عشق و احساس مسئولیت پدرانه ؛ در اغوش گرفتن یا بهتر بگویم نیاز در آغوش گرفته شدن خود یک واکنش نسبت به فشار بیش ازاندازه در موقعیت است . حالا اینکه فعل و انفعالات شمیایی بدن چیست و چگونه می شود بماند .
منظورم از این چند سطری که متاسفانه در دو پست نوشتم این است که بگویم در این شرایط سخت باید بتوانیم استرس ها و اضطرابها را کنترل کنیم که از پیامد های آتی و گاهی جبران ناپذیر این اختلال در امان بمانیم .
برای مدیریت استرس چه کنیم ؟
- به نظرم کتاب خواندن یکی از بهترین راه هاست
- نوشتن یکی دیگر از مواردی ست که می تواند کمک کند . نوشتن از تمام چیزهایی که حال و هوای درونی و احساسی را دچار خلل می کند و نمی گذارد که به صورت نرمال به زندگی ادامه دهیم .
- انجام کارهای هنری که با دست انجام می شود نیز می تواند یکی دیگر از راه های کم کردن استرس باشد .چرا که امکان درگیر شدن ذهن با مسائل دیگر را فراهم می کند و ذهن رابه سمت و سویی دیگر هدایت می کند .
- شنیدن موسیقی خوب و ارامش بخش هم می تواند از این استرس کم کند البته با میزان صدای مناسب .
اینها راه هایی بود که به ذهن من رسید و من معمولا بکار می گیرم اگر شما هم راهکارهای دیگری دارید می توانید بگویید .