هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

دست ودلم به هیچ چیز نیست وقتی غم دنیای درونت را درک می کنم . وقتی عمق ناراحتی را می فهمم  وقتی یک یک اشک ها را می شمارم .

گاهی اوقات تقدیر را باید پذیرفت . 

نمی دانم تو به اینگونه مسائل چطور نگاه می کنی . منظورم رشد سلول‌ها در یک بازه زمانی و نهایتا تعریف استعاری مرگ یا مشیت الهی منطبق بر پیمانه تعیین شده که انسان‌ها در میزانش  دخالتی ندارند . اماهرانچه تعریفی که به آن اختصاص داده شده ، دلیل بی چون چرایی ست که ناگزیریم بپذیریم . این تحمیل طبیعت است بی هیچ حرفی . 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 Esfand 01 ، 09:00
واژه

قطعا  ما در هر لحظه از زندگی در دو راهی مسیر انتخاب قرار می گیریم . اما اگر . انتخاب از روی عشق و علاقه ،توانایی. منطقی درست باشد قطعا درست است . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 Esfand 01 ، 11:07
واژه

برای عشق

نه دلیل لازم است

 نه زر و زور 

یک لبخند کافی ست 

تا جهان دلت آتش بگیرد 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 07 Esfand 01 ، 11:06
واژه

جهان وقتی با خنده های از ته دل  کودکان همراه می شود شور و شوقی چند برابر به خود می گیرد . همه ما بار ها و بارها با  خنده های از ته دل کودکان خندیده ایم حتی اگر علت خنده ها را ندانیم . اما از شوق خنده هایشان به وجد آمده ایم . 

پروسه به وجود  آمدن ،به دنیا آمدن نوزاد یک معجزه است . یک معجزه به معنای واقعی  . وقتی جنین آنقدر هوشمند و با شعور ذاتی ،  تمام احساس محیط پیرامون را از نگاه و احساس و حتی صدای مادر و پدرش درک می کند . موجودی که ما او را ناتوان می بینیم آنقدر توانمند. است که با حضورش  سبب می شود  تا والدینش کوه را برای او ،به حرمت او ، و به خواست او تکان دهند . و این نکته در تمام طبیعت حاکم است . 

 

والدین همیشه نقش حمایت گر را در زندگی فرزندان ایفا می کنند . حداقل والدینی که به لحاظ بلوغ فکری و عاطفی و جسمی و در حالت کلی از بعد روانی روند تکاملی را طی کرده اند . 

 

پروسه رشد کودک چقدر دلپذیر است و هیجان و تلاش راه رفتن ، حر ف زدن کودک. را تجربه می کنیم . 

بیست سال از تجربه من در این راه می گذرد . با خودم عهد کرده بودم بیست سال بعد،  تمام تصاویر این بیست سال را از لحظه ی به دنیا آمدنش.  راه رفتنش ،حرف زدنش ،شعر خواندنش ،احساس استقلالش ، غدا خودش.  واکسن زدنش ،همه و همه را به او نشان دهم و بالاخره به عهدم وفا کردم . 

مطمئنم برای فرزندم هم جالب خواهد بود . 

معنای زندگی را با فرزندم درک کردم و زندگی  برای او و در کنار او و همراه او پر از فراز و نشیب و زیبا بود . با او بزرگ شدم . با او تجربه کردم و چقدر این تجربیات زیبا بودند . 

برای این معجزه زیبا خدارا هزار بار شاکرم . 

امروز معجزه من بیست ساله است و آهسته اهسته یک مهندس جوان می شود . 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Esfand 01 ، 10:45
واژه

 آنقدر غم به دل نشسته که انگیزه لبخند را از یاد برده است . 

وقتی با دنیایی از عشق قدم در مسیری می گذاری و بعد بازیچه ی دست آدم ها می شوی می فهمی که زندگی ارزش و اعتبار خود را لز دست می دهد . 

 

تصویر انتزاعی عشق را فقط در کتابها می توان دید . ان هم به قدر و اندازه ای که زبان از بیان ان قاصر نباشد . هنگامی عشق جاودان می شود که در عمل به اثبات رسد . والا. موضوع از ابتدای امر همان است که بوده مگر اینکه تمایل به تغییر باشد و تغییر نه در حرف که در عمل حاصل می شود .  تغییر در عمل به اثبات نی رسد نه در وعده‌های بی عمل . 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 30 Bahman 01 ، 16:09
واژه

خواب بودی ،بوسیدمت 
و ندانستی 
 شوق زیستن 
تنها
  لبخند تو بود 
عشق افاقه می کرد 
اگر
چشم هایت
 قلب مرا کنکاش می کرد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 26 Bahman 01 ، 22:43
واژه

سرخوشی های بچگی هنوز هم زیبا ترین لحظات زندگی اند . وقتی کودک درونت زنده باشه وسط پروژه اولین گوله برفی رو به سمت همکارت نشونه می ری و هدف ......

این تلنگر کودک درون همه ی مجموعه رو زنده می کنه و دوازده نفری روی سقف نیمه کاره یه میدون جنگ ساخته میشه . اولین گوله برفی به دومی و سومی و صدمی  میرسه و دلی از عزا در آوردیم اینقدر که خستگی ها در رفت . و نهایتا از همه  همکاران با ظرفیت تشکر می کنیم . 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 Bahman 01 ، 11:58
واژه

گرمی دستانت اوج زندگی ست و دلدادگی ،  بازی خوشایند لبخند و بوسه .

عشق به جریان می‌افتد وقتی  جشم های تو به  دنبال تار موی جا مانده به روی سینه ات تاب می خورد . 

می دانی زندگی صرفا رقص تن نیست . زندگی به علاوه نگاهی ،لبخندی ، حرفی  ،بوسه ای و حتی اخمی  به جریان می افتد . 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 18 Bahman 01 ، 07:38
واژه

آموختم که جهات هستی پر از رمز و راز است و هر کدام از ما به قدر درک و فهم  خود از این جهان برداشت می کنیم . 

آموختم که نباید دیگران را قضاوت کنم چرا میزان درک و دریافت انسان ها متفاوت است . 

آموختم این جهان بر مدار دایره می چرخد که همان مصداق ضرب المثل  تاریخی ست  

هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی 

آموختم مهربان باشم که مهربانی الفبای معرفت است 

آموختم در زندگی هوشیاری را ارجحیت دهم به رندی اگر چه دو مفهوم م جدا از هم هستند.  

آموختم عشق آموختنی نیست باید  عشق همچون چشمه ای در وجودت باشد از این جهت عشق هیچگاه تحمیل نمی شود . 

آموختم عشق خودش انتخاب می کند و پیش می آید و پیش می رود  . اجازه نمی دهد تو انتخابش کنی از این جهت قدم پیش می گذارد و تو فقط اطاعت امر می کتی و این خاصیت عشق است . 

آموختم بدی ها ،اگر چه مقطعی اما پر رنگ و ماندگارند .

آموختم برای حذف لحظات بد باید بخشید.  

آموختم یا ببخشم یا ببخشم و یا ببخشم و اگر نتوانستم به خدای خودم و کائنات واگذار کنم تا به این طریق رها شوم از همه آن بدیهایی که دورم را احاطه کرده اند . 

آموختم بخشش دل رئوف و روح بزرگی می خواهد و رسیدن به آن نیازمند تمرین است .

آموختم زیبایی هدیه خداوند است و من این هدیه را پاس بدارم . 

آموختم هر آنچه را می بینی قابل گفتن نیست . گاهی سکوت بهترین حرف دنیا ست . 

آموختم آبرو چیزی نیست که کسی بیاید و با پایش بزند و بریزد . آبرو فراتر چیزی ست که دیگران با بدی‌ها بریزند و با این شیوه خشم کینه عقده های حقارت و حماقت های خود را ترمیم کنند . 

آموختم که همه کسانی را که به آموختند ، آنچه را باید می آموختند پاس بدارم . 

آموختم عدالت باید در نهاد انسان باشد 

آموختم وجدان را همیشه بیدار بدارم که وجدان خواب ،من را از حقیقت دور می کند . 

آموختم حافظ حریم زندگی خود باشم و برای حریم دیگران احترام قائل باشم . 

آموختم شغل هر شخص ، بخشی از شخصیت اوست پس همه محترم هستند 

آموختم گاهی برای خودم و افکار خودم ، برای جسم و روح خودم وقت بگذارم 

آموختم به خود توجه کنم و بی توقع از توجه دیگران باشم . حتی اگر این بی توجهی آزار دهنده باشد . 

آموختم که شعله عشق را تا همیشه در دلم زنده نگه دارم که عشق بزرگترین سرمایه بشر است . چرا که توشه ی عشق مهربانی ست . 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 13 Bahman 01 ، 16:08
واژه

 

نشستم کنار غباری 

  که از گور من نیست 

 

 و خاکی که خاک تنم نیست. 

هزار وصله دیدی به روی تنم 

یکی وصله از جنس من نیست

 

آهای ای زمین

، آسمان، 

محو دردم 

 

اگر ساکتُ رو به مرگم 

اگر رو به محراب 

کز کرده ام 

بگو قبله گاهم کجا رفت 

مگر من چه کردم

 چرا رفت 

اگر دردم ای عشق، 

جان می دهم  

 

 این منُ این توُ خون من 

بگیر و ببر گور من 

 

 

#واژه 

#مریم_راد"واژه "

#شعر_آزاد 

پ.ن . 

هنوز هم مثل سالیان پیش مثل وقتی که خود را شناختم  یا به ماهیت وجودی خود پی بردم ، معتقدم  حکایت عشق حکایت از جان گذشتن است . هر کسی توان درک عشق را ندارد . کسی می تواند عاشق باشد که عشق را لمس کرده باشد . درک و دریافت کرده باشد . عشق قصه حال و گذشته و آینده نیست . قصه ی احساس است . عشق اگر عشق باشد تاریخ مصرف ندارد . چرا که تا ابدیت پابرجاست و جاودانه می ماند . 

ضرب المثلی هست که میگه :

کار هر بز نیست خرمن کوفتن

گاو نر می خواهد مرد کهن 

 

بهمن همیشه یاد آور عشق بوده و هست . هم عشق ایرانی و هم عشق جهانی . 

عاشق باشید و به عشق نفس بکشید . 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 Bahman 01 ، 19:29
واژه