هرچه می خواهد دل تنگت بگو

من و تمام افکارم

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو


" حضرت مولانا"
@ashenayeeshgh

موافقین ۱ مخالفین ۰ 98/07/22
واژه

نظرات  (۲)

22 Mehr 98 ، 21:25 افغانی ..

حس خوبی داد

ممنون 🌹

پاسخ:
درود . 
چون حس خوبی داد گفتم با شما قسمت کنم . 
23 Mehr 98 ، 19:54 افغانی ..

من عرفان باباطاهر و مولانا و ادبیاتشون رو نسبت به عرفان حافظ بیشتر میپسندم و دوست دارم

عرفان مولانا محسوس تر و ملموس تره و بخاطر همین نزدیک بودنش بیشتر ادم ارتباط میگیره ☺

گرچه بعضیا درک حافظ رو سخت و نشان از تعمع شعور میدونن ! ولی من ندارم و درکش نمیکنم 😅

پاسخ:
سلام.  
خب راستش قضیه بسیار مفصله که بعدا در موردش صحبت خواهم کرد.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی