آینه
Wednesday, 24 Mehr 1398، 11:51 PM
ایستاده ام درانبوهی از خیالات و اوهام . روبه رویم آیینه ایست که انعکاس تصویر تو در ان پیداست . چه می بینم ؟
تو نیمی از من و من نیمی دیگر از تو . انعکاس تو در من و من در تو . اکنون من" دوم شخص " دیگری هستم که در انعکاسی دوباره به آیینه رجوع می کند . من تصویری به غیر از تو نیستم . انگار همه ی حجم تو در من هویدا می شود . من زاده ی افکار تو ام و تو انعکاس تصویر من در باورهابت . یکی شدن تصویری از عشق در ما می شود . یک روح می شویم در دو جسم . عشق یعنی یکی شدن.
98/07/24