بهانه
Sunday, 21 Mehr 1398، 04:31 PM
دل به شکل غریبی در تنگنای حوادث دست و پا می زند .از تو چه پنهان حال و هوای دل مثال ابر تیره است . گرفته و در بند کشیده .نکند تردید به رگ و پی زده است . آفت تردید ، وقتی به بافت افکارت رسوخ می کند، بند بند وجودت را می سوزاند . از یک طرف تصویر یک لبخند، از فرسنگ ها فاصله سو سو می زند و از سوی دیگر تردیدِ بود و نبود ی که جزء اثباتِ نیستی نبود .
اکنون دل برای بودنش برای پذیرفتنش ، بهانه می خواهد .شوق زیستن کجاست ؟
چشم ها وقتی به دنبال یک نگاه می روند که قلاب شدن دست ها ارزو باشد . کجاست شوق پرواز؟
98/07/21