نامه های عاشقانه ۱
Saturday, 19 Mordad 1398، 11:48 AM
سلام .
گفتی هر از گاهی جویای احوالت باشم . مگر می شود عشق به خواسته اش نرسد . سرک کشیدم و از پشت پنجره تو را دیدم ، سراسر لبخند بودی . از تو چه پنهان حال من بد نیست و ملالی نیست جز دور بودن از چشم های مهربان تو .
اینکه نفس می کشی به شوق زیستن ،یعنی که من زنده ام . همین کافی ست .
هر گوشه ی این جهان ،طراوت و سرسبزی بهار را می بینم ، در خیالم به چشم های تو بوسه می زنم.
دیگر عرضی نیست جز اینکه ،صدای خنده های تو ،موسیقی لحظات من است پس لطفا همیشه بخند که محتاج لبخند توام.
"واژه"
98/05/19
سلام.قشنگ بود...